جدول جو
جدول جو

معنی پس پیچه - جستجوی لغت در جدول جو

پس پیچه
علف زاری که قبلا گوسفند چریده باشد و پس از رویش دوباره، مجددا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پسریچه
تصویر پسریچه
پسرک، پسر کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس کوچه
تصویر پس کوچه
کوچۀ کوچک، کوچۀ بن بست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
بیماری اسهال و شکم روش با احساس درد و پیچش در روده ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپیچه
تصویر سپیچه
کفک سفید رنگ که بر روی خم شراب یا سرکه تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
(دِ چَ / چِ)
ذوسنطاریا، و آن اسهالی باشد با درد امعاء و خون. اسهال با درد امعاء. اسهال با درد. اسهال خونی. پیچ پیچش. پیچاک. زورپیچ. شکم پیچ. سحج. نستاک. سرقدم. (یادداشت مرحوم دهخدا). دل درد. پیچش. زور نشستن به معده و روده در نتیجۀ بیماریهای دستگاه گوارش مانند اسهال و اسهال خونی و گاستریت و جز آن. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(سُ / سِ / سَ چَ / چِ)
آنچه روی سرکه و شراب بسته مانده مانند قیماق که بر سر شیر بسته شود. (آنندراج) (انجمن آرا) :
آبش همه شاشۀ گلاب است
نافش ز سپیچۀ شراب است.
فرید احول (از آنندراج).
و رجوع به سپیجه و سبیجه شود
لغت نامه دهخدا
(پُ / پِ چَ /چِ / پُ / پِ سَ چَ / چِ)
پسر کوچک، پسر بدکاره. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی). در فرهنگ پسریچه بوزن جنبیده آورده بمعنی پسران بدکار. (در لغت نامۀ خطی مجهول) ، مردم سفله. (برهان قاطع). بدکار و سفله باشد. کذا فی المؤید. مردم پست فرومایه. دون. رذل
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ پَ دَ / دِ)
پشت پرده. شبستان. سرای. خانه. حرم:
پس پردۀ ما یکی دختریست
که از مهتران درخور مهتریست.
فردوسی.
کرا در پس پرده دختر بود
اگر تاج دارد بداختر بود.
فردوسی.
پس پردۀ شهریار جهان
سه ماهست با زیور اندر نهان.
فردوسی.
پس پردۀ نامور کدخدای
زنی بود پاکیزه و پاکرای.
فردوسی.
پس پردۀ او یکی دختر است
که رویش ز خورشید روشن تر است.
فردوسی.
پس پردۀ او بسی دختر است
که با برز و بالا و باافسر است.
فردوسی.
، عالم غیب:
ناامیدم مکن از سابقۀ لطف ازل
تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت.
حافظ.
، در نهان:
پس پرده بیند عملهای بد
هم او پرده پوشد به آلای خود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(پَ چَ / چِ)
کوچۀ کوچکتری که به کوچۀ دیگر پیوسته است
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال شکم روش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپیچه
تصویر سپیچه
ماده ای است که روی خم شراب و سرکه بسته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر پیچ
تصویر پر پیچ
پر غم، پر اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسریچه
تصویر پسریچه
پسر کوچک پسرک، پسر بد کاره، پست و فرومایه سفله رذل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پرده
تصویر پس پرده
سرای، حرم، پشت پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس پیرا
تصویر پس پیرا
سه سال پیش دو سال پیش از پار سال پیش از پیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس کوچه
تصویر پس کوچه
کوچه بن بست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپیچه
تصویر سپیچه
((سُ یا سَ یا س چِ))
کفک سفید که بر روی خم شراب و سرکه بسته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دل پیچه
تصویر دل پیچه
((دِ چِ))
احساس درد و پیچش در روده ها، اسهال، شکم روش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس کوچه
تصویر پس کوچه
((~. چِ))
کوچه فرعی
فرهنگ فارسی معین
تنگ گهواره، پارچه ای که با آن دست کودک را در گهواره می پیچند
فرهنگ گویش مازندرانی
در گوشی صحبت کردن، نجوا
فرهنگ گویش مازندرانی
پوشاکی که خانواده ی عروس پس از شیرینی خواران به خانواده
فرهنگ گویش مازندرانی
شکم درد، دل پیچه
فرهنگ گویش مازندرانی
دستپاچه، وارفته
فرهنگ گویش مازندرانی
چهار روز دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
فرزندی که پس ازمرگ پدر زاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
ذخیره، انبار
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع لنگای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در منطقه ی گلیجان قشلاقی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
سه روز دیگر چهار روز دیگر (که در مناطق مختلف مازندران معانی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشنه ی پاقسمت عقب پا
فرهنگ گویش مازندرانی